محل تبلیغات شما
1

غنچه ای که بر خلافِ باد،

و در سمتِ چپِ باغ شکُفت،

باد او را با خود بُرد.

2

وقتی که گرگ ها،

در سحرگاه،

به خانه ها حمله می کنند،

و در بهار،

جبهه ای از هوای سرد،

می آید از سمتِ چپِ باغ،

و می وزَد به باغِ پُر از ترانه و کل،

ای غنچه های ناشکُفته ی باغ،

وقتی برای شکُفتن نیست.

3

بریدن و دوختن،

واقعیتی ست که از دیر باز،

در کشور گل و بلبل،

به رسمیت شناخته شده است!!

و ما می رویم،

تا دوره کنیم واقعیت های کهنه ی وطن مان را.

4

بروید،

ای سر در پا های پا در گل،

شما را به روشنایی دعوتی نیست،

و در ماتم و اندوهِ هرزه ترین امید های تان،

به احمقانه ترین مرداب ها،

فرو روید.

شما را به روشنایی دعوتی نیست.

تماماً در سال 1354 سروده شده است

جرم جز عاشقی آیا چه بود؟

دلم تنگ است بانو،بی قرار است

بروید، ای سر در پا های پا در گل،

های ,ای ,سر ,روشنایی ,دعوتی ,ی ,های پا ,پا در ,به روشنایی ,پا های ,در پا

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یازهرای (س) میمه